 
        
            ملهد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLHD
    
							
    
								
        ملهد. [ م ُل َهَْ هََ ] (ع  ص ) به  دست  درخسته  شده . (آنندراج ). به  دست  درخسته  و به  خواری  سپوخته  شده . (ناظم  الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع  به  تلهید شود. ||  بر بن  پستان  و یا بر بن  کتف  زده  شده . (ناظم  الاطباء) (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ملحد. [ م ُ ح ِ ] (ع  ص ) از راه  حق  برگردنده  و فاسق  و بیدین . (غیاث ) (آنندراج ). از راه  حق  برگشته  و فاسق  و بیدین  و کافر و بت پرست . (ناظم  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملحد. [ م ُ ح َ ] (ع  اِ) شکاف  در گور. (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). شکاف  مایلی  که  در عرض  قبر یعنی  پهلوی  آن  باشد. (از اقرب  المو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملحد: کسی که خدا را باور ندارد. (https://www.cnrtl.fr/definition) همتای پارسی این واژه ی عربی، بِکدین bekdin است که در سغدی: بکذینی bekżini می باشد. م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ملحد شکل. [ م ُ ح ِ . شِ] (ص. مر. نسبی) ملحد روش. کافرانه، مانا بکافر. ملحدانه. از روی کفر و بیدینی و الحاد. از راه حق برگردنده و فاسق و بیدین. (غیاث ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علاءالدین  ملحد. [ ع َ ئُدْ دی  ن ِ م ُ ح ِ ] (اِخ ) محمد. حاکم  ملحدان  قلعه ٔ اسماعیلیه  در زمان  سلطان  محمد خوارزمشاه . (از حبیب السیر چ  خیام  ج ...