اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منتجب

نویسه گردانی: MNTJB
منتجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص )برگزیده و مختار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پسندیده و گزیده و مقبول . (ناظم الاطباء) :
ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن
که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی .

سنائی (دیوان چ مصفا ص 320).


نک عصا آورده ام بهر ادب
هر خری را کو نباشد منتجب .

مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 260).


جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زفت و عظیم و منتجب .

مولوی (ایضاً ص 327).


مشتغل ماندند قوم منتجب
روز رفت و شد زمان ثلث شب .

مولوی (ایضاً ص 408).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
منتجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) برگزیننده و انتخاب کننده و پسندکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پوست از درخت بازمی کند. (ناظم...
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوالفتوح اسعدبن ابی الفضائل محمود و روضات الجنات ص 101 وقاموس الاعلام ترکی ۞ شود.
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب اسعدبن محمدعجلی اصفهانی . رجوع به اسعدبن ... شود.
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) سالم بن احمد سالم معروف به منتجب نحوی عروضی بغدادی (متوفی به سال 611 هَ . ق .). از علمای نحو...
منتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) یزدی . وزیر سلطان حجاج (655 - 681 هَ . ق .). از امرای قراختائی کرمان بود. پسر وی ناصرالدین منشی ...
منتجب الدین بدیع. [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به علی جوینی بن احمد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.