منجی
نویسه گردانی:
MNJY
منجی . [ م ُ ] (ع ص ) رهاننده . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . رستگاری دهنده . نجات بخش . رهایی بخش . رهایی دهنده . مقابل مهلک . (یادداشت مرحوم دهخدا) : پس شاه ... گفت اگرچه «یهه » ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافی به همه ٔخیرات مکافی باشد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 291).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
منجی . [ م ِ جا ] (ع اِ) هر چیز که بدان استنجا می کنند از سنگ و کلوخ و جز آن . (ناظم الاطباء).
منجی . [ م َ جا ] (ع اِ) رجوع به منجا شود.
منجی. (ا.). مُنجی که مونجی و مونجانی هم گویند زبانی ایرانی از شاخه زبان های پامیری است که در ولایت بدخشان افغانستان گویشورانی دارد. این زبان شباهت هائ...