اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منزل

نویسه گردانی: MNZL
منزل . [ م َ زِ / زَ ] (ع مص ) نزول . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نزول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
منزل . [ م ُ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروفرستاده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نازل کرده شده . فرودآمده . (یادداشت مرحوم...
منزل . [م ُ زِ ] (ع ص ) آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. (ناظم الاطباء). فروفرستنده . نازل کننده .ج ، منزلون و منزلین : انا ...
منزل . [ م ُ ن َزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تنزیل . فروفرستنده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : قال اﷲ انی منزلها علیکم . (قرآن 115/5). رجوع به تن...
منزل . [ م ُ ن َزْ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده : والذین آتیناهم الکتاب یعلمون انه منزل من ربک بالحق . (قرآن 114/6).
منزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است ک...
هم منزل . [ هََ م َ زِ] (ص مرکب ) دو تن که با هم در یک خانه منزل کنند.
هفت منزل . [ هََ م َ زِ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ). || نیز هفت وادی را گویند که فریدالدین عطار در منطق الطیر بیان کرده ا...
منزل نما. [ م َزِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) منزل شناس : بدان تا دلم منزل فقر گیردبه از صبر منزل نمائی نبینم . خاقانی .رجوع به منزل شناس ش...
خوش منزل . [ خوَش ْ/ خُش ْ م َ زِ ] (ص مرکب ) آنکه از طرف سلاطین و امراءپیشتر رود و جا برای فروکش خوش کند. (آنندراج ) : پیشخانه داران سرکار ج...
خوش منزل . [خوَش ْ / خُش ْ م َ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری گناباد. (از فرهن...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.