گفتگو درباره واژه گزارش تخلف منس نویسه گردانی: MNS منس . [ م ِن ِ ] (اِخ ) ۞ شکل یونانی شده ٔ «من-ه ئ-ی » ۞ . بر اساس روایت کهن مصریان او اولین فرعون مصر و موجد اتحاد و یکپارچگی کشور مصر بود و شهر ممفیس ۞ را بر دلتای نیل او بنا نهاد. (از لاروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی منس منس . [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) شادی و خرسندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشاط. (اقرب الموارد). || (مص ) شادمان گردیدن . (از ناظم الاطباء). منس-ع منس-ع. [ م ِ س َ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منس کلا منس کلا. [ م َ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نام فعلی این روستا «سرون محله » است که در چهارده هزارگزی باختر بابل واقع است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ... تل منس تل منس . [ ت َل ْ ل ُ م َن ْ ن َ ] (اِخ ) قلعه ای به شام نزدیک معرةالنعمان . (از معجم البلدان ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود