اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منشم

نویسه گردانی: MNŠM
منشم . [ م َ ش ِ / ش َ ] ۞ (اِخ ) نام زنی است عطارة. (مهذب الاسماء). دختر وجیه که در مکه بوی خوش می فروخت و منها المثل : اشأم من عطر منشم ، گویند چون تازیان آهنگ پیکار می کردند اگر از خوشبوی این دختر به خود می مالیدند کشتار بسیار می شد و این مثل از آنجا آمده . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
منشم . [ م َ ش ِ / ش َ ] (ع اِ) خوشبویی است که به دشواری کوفته شود یا قرون السنبل است که زهری است درحال کشنده . (منتهی الارب ) (از اقرب ...
منشم . [ م َ ش ِ / ش َ ] (ع اِ) بار درختی است سیاه و بدبوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حب البلسان . (مفاتیح العلوم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.