منصور
نویسه گردانی:
MNṢWR
منصور. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمد عراقی ، مکنی به ابونصر از مشایخ قرن چهارم است . او راست اشاره فی القراآت العشر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
منصور. [ م َ ] (ع ص ) نصرت یافته . (مهذب الاسماء). نصرت و یاری داده شده . (آنندراج ). یاری کرده شده و نصرت کرده شده . و حمایت شده و پناه داده شد...
منصور. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 777 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) لقب امام قائم منتظر مهدی (ع ). (منتهی الارب ) (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصور. [ م َ] (اِخ ) نام پدر حسین حلاج صوفی مشهور است که خود حسین حلاج نیز به همین نام شهرت یافته است : اگر منصور می گفتی اناالحق روی ...
منصور. [م َ ] (اِخ ) بنا به روایتی نام ابوالقاسم فردوسی است . رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 1 ص 461 و فردوسی شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالقاسم منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به احمد منصور و احمد المنصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) رجوع به المستنصر باﷲ منصور شود.
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهارمین و آخرین از بنی مروان در دیار بکر (472-489 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
منصور. [ م َ ] (اِخ ) چهاردهمین و آخرین از ائمه ٔ صنعا در حدود 1190 هَ . ق . (یادداشت مرحوم دهخدا).