اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منعدم

نویسه گردانی: MNʽDM
منعدم . [ م ُ ع َ دِ ] (ع ص ) نیست شونده . (غیاث ) (آنندراج ) ۞ . نیست و نابود شونده و نیست و نابود و پایمال و زیر و زبر و ناپدید و معدوم و برطرف گشته و ویران و خراب شده و تباه گشته و ضایع و نایاب . (ناظم الاطباء).
- منعدم شدن ؛ نابود شدن . نیست شدن . معدوم شدن : نفس ... جوهری است قایم به ذات خویش نه جسم و نه جسمانی پس فنا بر او نبود و به انحلال ترکیب بدن ، منعدم نشود. (اخلاق ناصری ).
- منعدم کردن ؛ محو کردن و خراب کردن و نابود کردن و معدوم ساختن و برطرف کردن وویران ساختن . (ناظم الاطباء).
- منعدم گردیدن ؛ منعدم شدن : نفس جوهر باقی است که به انحلال بدن فانی و منعدم نگردد. (اخلاق ناصری ).
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم .

سعدی .


رجوع به ترکیب قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
منادم . [ م ُ دِ ] (ع ص ) حریف شراب . || همنشین بزرگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ندیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.