اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

منها

نویسه گردانی: MNHA
منها. [ م ِ ] (ع حرف جر + ضمیر) ۞ مأخوذ از تازی ، به معنی از آن ، که در تفریق حساب استعمال می کنند. یعنی موضوع شده از آن و تفریق شده از آن . (ناظم الاطباء).
- منها ساختن ؛ منها کردن . مفروق را از مفروق منه بیرون کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بعد شود.
- منها کردن ؛ افکندن . انداختن . کم کردن . استثناء کردن . وضع کردن . موضوع کردن . تفریق کردن . عددی را از عددی باقی فاضل کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پسیز pasiz (سغدی: پسِذ paseż)***فانکو آدینات 09163657861
منهاء. [ م َ هََ ءْ ](ع ص ) (از «ن هَ ء») گوشت نیم پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ): لحم منهاء؛ گوشت نیم پخته . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.