گفتگو درباره واژه گزارش تخلف منهت نویسه گردانی: MNHT منهت . [ م ُ هَِ ] ۞ (ع ص ) شیر غرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غرنده و غرش کننده . (ناظم الاطباء). || (اِ)شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی منحت منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) تیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیشه و ابزاری که بدان تراش می کنند. (ناظم الاطباء). تیشه و رنده . (غیاث ). آلت ت... منحت منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) منحة. عطا و دهش : حکم او راست در راندن منحت و محنت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 2). همه ٔ کراهیت رفاهیت شد و ترحت ف... منحت منحت . [ م َ ح َ ] (ع اِ) اصل و نژاد: هو من منحت صدق .ج ، مناحت . (از اقرب الموارد). رجوع به مناحت شود. منحت منحت . [ م ُ ن َح ْ ح َ ] (ع ص ) سم تراشیده شده . (ناظم الاطباء). منحط منحط. [ م ُ ح َطط ] (ع ص ) انحطاطیافته . انحطاطیابنده . پست شونده . پست شده . به زیر آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از مرتبه ٔ خویش منحط شود و ب... منحط این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. راندن منحت این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود