اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موجد

نویسه گردانی: MWJD
موجد. [ ج ِ ] (ع ص ) ایجادکننده . به هستی درآورنده ایجادکننده و پدیدآورنده . (ناظم الاطباء). پدیدآورنده . (از یادداشت مؤلف ) :
خلق حق افعال ما راموجد است
فعل ما آثار خلق ایزد است .

مولوی .


که تو پاکی از خطر وز نیستی
نیستان را موجد و مغنیستی .

مولوی .


|| از خود پیداکننده چیزی را. (غیاث ) (آنندراج ). ایجادکننده ؛ واﷲ هوالموجد؛ خداوند عالم است یابنده و پدیدآورنده از خود و مخترع . ج ، موجدان . (ناظم الاطباء). آفریننده . ابداع کننده . مبدع . خالق . آفریدگار. خدا : شکر و سپاس موجدی را که از... (سندبادنامه ص 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
موجد.[ ج َ ] (ع ص ) ایجادشده . خلق شده . (یادداشت مؤلف ).
مؤجد. [ م ُءْ ج َ ] (ع ص ) توانا و قوی شده بعد از ناتوانی و ضعف . (از منتهی الارب ، ماده ٔ اج د). استوار و قوی پشت . (از ناظم الاطباء).- بناء ...
مؤجد. [ م ُءْ ج ِ ] (ع ص ) کسی و یا چیزی که زور می آورد و قوت می دهد. (ناظم الاطباء). قوی پشت گرداننده . (آنندراج ). توانا و قوی گرداننده پس ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.