اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موزه فروش

نویسه گردانی: MWZH FRWŠ
موزه فروش . [ زَ / زِف ُ ] (نف مرکب ) موزه فروشنده . خفاف . کفاش . چکمه فروش .چکمه ساز. کفش فروش . (از یادداشت مؤلف ) :
هنرباید از مرد موزه فروش
سپارد بدو چشم بینا و گوش .

فردوسی .


یکی آرزو کرد موزه فروش
اگر شاه دارد به گفتار گوش .

فردوسی .


یکی کفشگر بود و موزه فروش
به گفتار او پهن بگشادگوش .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.