موشه
نویسه گردانی:
MWŠH
موشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) بعوض . پشه . (از نسخه ٔ فرهنگ اسدی ). بق . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به پشه شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
موشه غل . [ ش َ / ش ِ غ ُ ] (اِ مرکب ) تله موش . (در لهجه ٔ قزوین ) موش آغل . (یادداشت لغت نامه ).
موسی بن میمون ( به زبانهای دیگر (( Mosheh ben Maimon (משה בן מימון), called Moses Maimonides and also known as Mūsā ibn Maymūn (Arabic: موسى بن میمون...
موشح . [ م ُ وَش ْ ش َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توشیح . وشاح به گردن افکنده . زینت داده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). زیور داده شده و آ...
موشح . [ م ُ وَش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توشیح . زاجل . زجال . وشاح . کاری . سرای . حراره گوی . تصنیف ساز. ترانه سرا. (یادداشت مؤلف ).