اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میانجی گری

نویسه گردانی: MYANJY GRY
میانجی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) وساطت . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). توسط. (یادداشت مؤلف ).
- میانجی گری کردن ؛ میانجی شدن . وساطت کردن . دلالگی کردن . تورة؛دختری که میانجی گری کند میان عشاق . (منتهی الارب ).
- میانجی گری نمودن ؛ وساطت نمودن و واسطه واقع شدن . (ناظم الاطباء).
|| سفارت . (منتهی الارب ). || حکمیت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میانجی در همه ٔ معانی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.