گفتگو درباره واژه گزارش تخلف میاه نویسه گردانی: MYAH میاه . (ع اِ) ج ِ ماء. (ترجمان القرآن جرجانی ص 85) (منتهی الارب ).آبها. ج ِ ماء که در اصل ماه بود به معنی آب . (غیاث )(آنندراج ). || کنایه از اشک : نیران دوزخ از تو برآرد شرار و دودگر از ندم نیاری از دیدگان میاه . سوزنی .و رجوع به ماء شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی عگله میاه عگله میاه . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از رودخانه ٔ جراحی و محصول آن غلات ... میاح میاح . [ م َی ْ یا ] (ع ص ) میاحة. خرامان مانند رفتار بط رونده . گویند رجل میاح . (ناظم الاطباء). خرامان رونده ، و میاحة مؤنث آن است . (از آنن... میعه میعه . [ م َ ع َ ] (ع اِ) ماده ٔ خوشبوی صمغ و سقزی که از یکی از اشجار طایفه ٔ آبنوس اخذ می شود. (ناظم الاطباء). رجوع به میعة شود.- میعه ٔ سا... میاح این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. میعة میعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) رفتن اسب وروان شدن و شادمان رفتن آن . (ناظم الاطباء). رفتن اسب . (منتهی الارب ). و رجوع به میع شود. || رفتن چ... میعة میعة. [ م َ ع َ ] (ع اِ) شادمانی . || اول رفتار اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اول تک اسب . (مهذب الاسماء). || اول جوانی ... میعه سائله میعه ٔ سایله. [ م َ ع َ ] (ع اِ) ماده ٔ خوشبوی صمغ و سقزی که از یکی از اشجار طایفه ٔ آبنوس اخذ می شود. (ناظم الاطباء) آنچه بخودی خود از درخت [ میعة ] ... حب میعة حب میعة. [ ح َب ْ ب ِم َ ع َ ] (اِ مرکب ) حب فلاطن . (قانون ابوعلی سینا). نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود