اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میراث خور

نویسه گردانی: MYRʼṮ ḴWR
میراث خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) میراث خورنده . وارث . (ناظم الاطباء) :
قارون کند اندر دو نفس تیغ جهادت
یک طائفه میراث خور و مرثیه خوان را.

انوری .


- امثال :
چشته خور بدتر از میراث خور است . (امثال و حکم دهخدا). و رجوع به میراث خوار شود.
- میراث خور شدن ؛ مالک میراث شدن .(ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.