اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

میزان

نویسه گردانی: MYZʼN
میزان . (اِخ ) ۞ نام برج هفتم از دوازده برج آسمانی . (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه ٔ فلکیه میان سنبله و عقرب و آن برج هفتم است و آن را بر مثال ترازویی توهم کرده اند و کواکب آن هشت است و خارج از صورت نه کوکب . (از جهان دانش ). اطلاق شود بر برجی که مبداء آن تقاطع معدل هر منطقةالبروج را باشد در آن هنگام که کوکب وقتی به منطقةالبروج می رسد متوجه به جنوب بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). هفتمین از دوازده صورت منطقةالبروج از پنجاه و یک ستاره مرکب می باشد. دو ازقدر دوم و دو ازقدر سوم و دوازده از قدر چهارم و آن را به شکل ترازویی تخییل کرده اند و زبانین و اکلیل و وزن شمالی و وزن جنوبی و ذوذنقه ٔ میزان در این صورت است . و صورت را به فارسی ترازو و شاهین نامند و بودن آفتاب در این برج به مهرماه باشد. میزان هشت کوکب است و خارج از صورت نه کوکب و بر مثال ترازوست . و وجه تسمیه ٔ آن این است که در این مدت روزها با شبها برابرند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 153 شود :
چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود
همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود.

ناصرخسرو.


در سر میزان جمع اختران
بیست و یک نوع از قران دانسته اند.

خاقانی .


وان کژاوه چیست میزانی دو کفه باردار
باز جوزائی دو کفه شکل میزان دیده اند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 91).


بیست و یک نوع قران است به میزان همه را
من همه لهوز میزان بخراسان یابم .

خاقانی .


چو عقرب دشمنان داری و من با تو چو میزانم
برای دشمنان ما ز عقرب سوی میزان آی .

سعدی .


کسان ذخیره ٔ دنیا نهند و غله ٔ او
هنوز سنبله باشد که رفت در میزان ۞ .

سعدی .


برجها دیدم که از مشرق برآوردند سر
جمله در تسبیح و در تهلیل حی لایموت
چون حمل چو ثور و چون جوزا و سرطان و اسد
سنبله میزان و عقرب ، قوس و جدی و دلو و حوت .

؟


|| از کلدانی ماساثا، ماه هفتم از سال شمسی عرب و ماه اول از خزان مطابق مهرماه فارسی و ایلول سریانی و سپتامبر رومی و فرانسوی . از دهم شهریور است تا دهم مهر ماه اول پاییز است پیش از عقرب و پس از سنبله مطابق مهر. اول آن برابر است با هفتم مهرماه جلالی و تقریباً بیست و سوم سپتامبر فرانسوی و آن سی روز است . || خانه ٔ ترازو. (ناظم الاطباء). یکی از دو خانه ٔ زهره است و خانه ٔ دیگر آن ثور است . و در آن بیت الشرف زحل است . (مفاتیح ) :
زنی باشد نه مردی کز دو عالم خانه ای سازد
که ناهید است بی کیوان که باشد خانه میزانش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
میزان . (نف ) صفت حالیه از میزیدن و میختن ، میزنده . در حال میختن . (یادداشت مؤلف ).
میزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا ب...
میزان . (اِخ ) ابوصالح بصری ، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوصالح میزان شود.
میزان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 28هزارگزی خاور اهر با 309 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو اس...
گرچه دهخدا و دکتر معین این واژه را عربی دانسته اند ولی در زبان سغدی میذانه miżâne و میذیان miżyân (=میان) بوده است.
میزان سن . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح تئاتر) صورت خارجی دادن اثری غنایی یا درام یا سناریو ۞ به صورت صحنه ٔ نمایش یا فیلم . تنظیم صح...
یک میزان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) یک نواخت . یک اندازه . || راست و مستقیم . تراز. طراز.
میزان پلی . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح آرایشگری ) تاب دادن مو. حالت جعدی و تابداری دادن موی سر را با وسائل .
میزان زور. (ص مرکب ) با نیروی تمام و درست . عبارت است از شجاع . (از آنندراج ).
گل میزان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) کنایه از زُهره ، چنانچه خار عقرب کنایه از بهرام است . (از آنندراج ). زهره ، چرا که میزان خانه ٔ زهره است . (غیا...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.