اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

می نمک

نویسه گردانی: MY NMK
می نمک . [ م َ / م ِ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) در طبرستان حاصل شود و کیفیت تکون وی آن است که به لب های طغارهای شراب جمع شود شبیه نمک و در قعر قرابه ها بنشیند و مقدار دو استار از وی اسهال صفراوی آورد و اگر صفرا نباشد تا بدفع او مشغول شود در معده هضم شود مضرتی نرساند و در لون او سرخی دیدم شبیه به سرخی که در دردی شراب بود و گویند که چون شراب غوره را در شیشه ها کنند بتدریج در قعر آن می نمک بنشیند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). میمنک . رجوع به میمنک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.