گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ناخون نویسه گردانی: NAḴWN ناخون . (اِ) ناخن . (آنندراج ). ضبط و تلفظ دیگری است از ناخن : نوحه گر کرده زبان چنگ حزین از غم گل موی بگشاده و بر روی زنان ناخوناگه قنینه به سجود اوفتد از بهر دعاگه ز غم برفکند یک دهن از دل خونا. فیروز مشرقی .رجوع به ناخن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی ناخون ناخن شوتروک ناخون تا شوتروک ناخون تا. [ ] (اِخ ) (یا ...ناخون تی ، یا ...ناخونته ) نام پادشاه مشهور عیلام که در دوره ٔ سلسله ٔ کاسوها (کاسیها) بابل را تسخیر کرده و... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود