اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناشکیبی

نویسه گردانی: NAŠKYBY
ناشکیبی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) جزع . بی تابی . بی قراری . بی صبری . بی آرامی . ناشکیبائی :
که ترسم مریم از بس ناشکیبی
چو عیسی برکشد خود را صلیبی .

نظامی .


آورده مرا به دلفریبی
واداده به دست ناشکیبی .

نظامی .


چون که دید او ستیزه کاری من
ناشکیبی ۞ و بی قراری من .

نظامی (هفت پیکر ص 179).


جادو سخنی به دلفریبی
عاشق منشی به ناشکیبی .

ملاعبدالشکور بزمی .


بخود گفت این گل از بی عندلیبی
سر و کارش بود با ناشکیبی .

وصال .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.