اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناصور

نویسه گردانی: NAṢWR
ناصور. (ع اِ) علتی که در بدن در حوالی مقعد وغیر آن پدید آید. (از معجم متن اللغة). || ریش روان . ناسور. || هر قرحه ای که مزمن شده باشد در بدن . (از معجم اللغة). ریش کهنه . (ناظم الاطباء). ناسور. (فرهنگ نظام ) (از معجم متن اللغة) (دهار) (از المنجد). ج ، نواصیر. رجوع به ناسور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ناسور. (ع اِ) ریش روان . (بحر الجواهر). ریش که بر گوشه ٔ چشم افتد و جایگاه دیگر. (مهذب الاسماء). ریش روان که اکثر در حوالی ماق چشم و حوالی...
ناسور شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناسورگشتن . در تداول ،به دو لخت شدن جراحت یا قرحه به علت سوده شدن به جامه یا جز آن . به واسطه ٔ سوده ش...
ناسور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناسور کردن ریش ؛ خراشیدن ریش پیش از نضج . پیش از رسیدن آبله یا ریش پوست آن کندن و سخت بدتر کردن آن . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.