اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نای زن

نویسه گردانی: NAY ZN
نای زن . [ زَ ] (نف مرکب ) نئی . نینواز. (آنندراج ). نی زن . (ناظم الاطباء).قصاب . قاصب . (منتهی الارب ). زمار. زامر :
کبک ناقوس زن و شارک سنتورزن است
فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا.

منوچهری .


غراب بین که نای زن شده ست و من
ستُه شدم ز استماع نای او.

منوچهری .


تو را شاید آن گلرخ سیم تن
که هم پایکوب است و هم نای زن .

اسدی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.