نأش
نویسه گردانی:
NAŠ
نأش . [ ن َءْش ْ ] (ع مص ) فراگرفتن . || گرفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).گرفتن چیزی را. (ناظم الاطباء). اخذ. (از معجم متن اللغة). || سخت گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بطش . (از اقرب الموارد). گرفتن و سختگیری کردن به چیزی . (از المنجد). || حمله کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تأخیر افکندن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). بازگذاشتن چیزی را و درنگی کردن در کار آن . (ناظم الاطباء). || سپس گذاشتن . (منتهی الارب ). دور کردن . (از اقرب الموارد). || برخاستن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قیام . نهوض . || زنده کردن و برانگیختن : نأشه اﷲ نأشاً؛ ای احیاه و رفعه . (اقرب الموارد) (از المنجد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دختران نعش . [ دُ ت َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن در آسمان . رجوع به دخترنعش و بنات نعش و هفتورنگ و دب اکبر و دب اصغر شود.
بنات نعش صغری . [ ب َ ت ِ ن َ ش ِ ص ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ کهین . رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
بنات نعش کبری . [ ب َ ت ِ ن َ ش ِ ک ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ مهین . رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.