اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نبت

نویسه گردانی: NBT
نبت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). نبات . (اقرب الموارد).هرچه بروید. (مهذب الاسماء). آنچه برویاند آن را خدا. آنچه از رستنیها که از زمین برآید. (از معجم متن اللغة). روییدنی . رستنی . نبات . گیاه . گیا :
درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است .

مولوی .


که ز اشک چشم او روئید نبت
که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت .

مولوی .


|| هر چیز نامی [ نموکننده ] اعم از نبات یا حیوان . (از معجم متن اللغة). || (مص ) رستن گیاه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روییدن سبزه . (از ناظم الاطباء). برستن گیاه . (زوزنی ): نبت نبتاً و نباتاً النبات ؛ خرج و ظهر. (معجم متن اللغة). دمیدن . روئیدن . رستن . بردمیدن . ۞ || رویانیدن زمین گیاه را. (منتهی الارب ): نبت الارض البقل ؛ رویانید زمین گیاه را. (ناظم الاطباء) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نبت الارز. [ ن َ تُل ْاَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حب الصنوبر الصغار شود.
نبط. [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن آب از چاه و زمین . نبوط. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نبع. (معجم متن اللغة) (از المنجد). || بسیار شدن آب چاه . ...
نبط. [ ن َ ] (اِخ ) رودباری است در ناحیه ٔ مدینه نزدیک حوراء که در آن معدن سنگ برام است . (منتهی الارب ).
نبط. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) آب که نخستین ازقعر چاه برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آبی که نخستین از تک چاه برآید. (ناظم ا...
نبط. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) گروهی از مردم که در بطائح میان عراقین نازل شدند. (منتهی الارب ). نَبَطی و نباطی [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] و نَباط، منسوب ب...
نبط.[ ن ُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ انبط، بمعنی گوسفندی که پهلوها و شکمش سپید است . رجوع به نبطاء و انبط شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.