اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نتوان

نویسه گردانی: NTWʼN
نتوان . [ ن َ ت َ ] ۞ (ص مرکب ) ناتوان . مقابل توانا. رجوع به ناتوان شود. || (فعل مضارع ) بمعنی نتوان کرد. (آنندراج ) :
برآراست سالار مصری سپاه
سپاهی که نتوان بسویش نگاه .

هاتفی (از آنندراج ).


|| ممکن نیست : نتوان دانست که کدام وقت در حرکت آیند. (کلیله و دمنه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.