نجد
نویسه گردانی:
NJD
نجد. [ ن َ ج ِ ] (ع ص ) آنکه از کار یا زحمتی عرق کند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دلاورِ درآینده در اموری که دیگران در آن عاجز باشند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). نُجُد. (المنجد). ج ، انجاد. || سریعالاجابة در آنچه بدان خوانده شود. نُجُد. (از المنجد). ج ، انجاد.
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
نجد. [ ن َ] (ع اِ) زمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). آنچه مشرف و مرتفع باشد از زمین . (اقرب الموارد). زمینی ...
نجد. [ ن ُ ج ُ ] (ع ص ) نَجِد. رجوع به نَجِد شود.
نجد. [ ن ُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نَجید. رجوع به نجید شود. || ج ِ نَجود. رجوع به نَجود شود. || ج ِ نجد. رجوع به نَجْد شود.
نجد. [ ن َ ج َ ] (ع مص ) رنج دیدن .(از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) || مانده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعیا. (اقرب ...
نجد. [ ن َ ] (اِخ ) سرزمین کوهستانی است در شمال جزیرةالعرب ، و مقابل آن تهامه است و آن منطقه ای است ساحلی در مغرب آن . (از اعلام المنجد). ...
نجد. [ ن َ ] (اِخ ) اقلیمی است در عربستان سعودی . مرکز آن ریاض است . رجوع به عربستان سعودی شود.
واسط نجد. [ س ِ طِ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی است مذکور در شعر ذیل از خداش بن زهیر شاعر عرب : عفا واسط اکلاؤه فمحاضره الی حیث نهیاسیله فصدائره ...
غزوه ٔ نجد. [ غ َزْ وَ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ ذات الرقاع . رجوع به ذات الرقاع و نجد شود.
قدیمترین ادبیات (قبیلهای) زمان ایجاد و نشأتش به شانزده قرن پیش میرسد در بیابان نجد شعر غنائی بصورت قصیده بوجود آمد. امروءالقیس کندی درین زمینه بدرجه ...