اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نجز

نویسه گردانی: NJZ
نجز. [ ن َ ] (ع اِمص ) اسم است انجاز را، و گویند: انت علی نجز حاجتک ، به فتح یا ضم نون ؛ یعنی نزدیک به روائی حاجت خودی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از المنجد). || نزدیکی به روائی [ حاجت ] . (لغتنامه ٔ مقامات حریری ) (فرهنگ خطی ). || (اِ)حاجت نزدیک به روائی . نُجْز. (ناظم الاطباء). حاجت ِ در شُرف روا شدن . (از اقرب الموارد). || (مص ) روا کردن حاجت کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ). برآوردن حاجت . (از المنجد). || حاضر آمدن و زود رسیدن وعده . (اقرب الموارد). || تمام شدن . (از المنجد) (از اقرب الموارد). گویند: نجز الکتاب . || منقضی شدن . فنا شدن . (از اقرب الموارد). || منقطع شدن (کلام ). (از اقرب الموارد). || شتاب کردن در وعده . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نجز. [ ن ُ ] (ع اِمص ) نَجْز. رجوع به نَجْز شود.
نجز. [ ن َ ج َ ] (ع مص ) سپری شدن . نابود گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منقضی شدن . فنا شدن . و این در استعمال از نَجْز ف...
نجذ. [ ن َ ] (ع اِ) سخن سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلام شدید. (معجم متن اللغة). || (مص ) سخت گزیدن به دندانهای سپسین ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.