نس
نویسه گردانی:
NS
نس . [ ن َس س ] (ع مص ) پراکنده گردیدن موی سر. (از منتهی الارب )(از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بانگ برزدن و راندن شتران را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). راندن و زجر کردن ناقه را. (از المنجد). راندن و با عصا زجر کردن شتر را. (از ناظم الاطباء). راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || سرزنش کردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). خشک گردیدن . (ناظم الاطباء). نسوس . (آنندراج ). || درگذرنده و سریعالعمل بودن در هر کاری . نسیس . (المنجد). || لازم گرفتن روای هر امر را. (از آنندراج ). لازم گرفتن روائی هر کاری را. (از ناظم الاطباء). تنساس .(آنندراج ). || شتاب رفتن . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رفتن . (از ناظم الاطباء).شتاب رفتن در آب خاصةً. (آنندراج ). || فرودآمدن قوم بر آب . (ناظم الاطباء). درآمدن قوم بر آب .تنساس . (از المنجد). || سعایت کردن . نمامی نمودن . تباهی افکندن بین قوم . (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
راتی نس . [ ن ِ ] (اِخ ) ۞ سوارکاری از طایفه ٔ کادوسیان که درحضور کورش اسب دوانی کرد. (ایران باستان ج 1 ص 429).
ارسی نس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) ۞ طبق روایت کنت کورث . و ارکسی نس بروایت آریان . فرمانده سپاهیان ایران در زمان داریوش سوم و او نژاد خود را به ...
ارکسی نس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) ۞ قائم مقام ((فرازااُرت )) والی پاسارگاد، که بهنگام سفر اسکندر در هند، جانشین فرازاارت شده بود تا اسکندر پس از ...
اریام نس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) آریام نس . پسر آریارات دوم ، پادشاه کاپادوکیه (280- 230 ق . م .). وی به سال 256 ق . م . جلوس کرد. (ایران باستان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نث . [ ن َث ث ] (ع ص ) دیوار نمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کلام غث و نث ؛از اتباع است . (منتهی الا...
نص . [ ن َص ص ] (ع مص ) برداشتن حدیث را به سوی کسی . (منتهی الارب ). برداشتن حدیث را. (از زوزنی ). رفع حدیث . (فرهنگ خطی ). برگردانیدن حدیث...
نص . [ ن َص ص ] (ع اِ) هر کلام صریح که واضح و آشکار باشد. (ناظم الاطباء) : و مهیاشد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کار که به او حوا...
این واژه تازى (اربى) ست به معناى کلام معتبر و عین و اصل مطلب.. بجاى آن میتوان از ساخته پیشنهادى اُستْواژ : Ostvaj اُسْت به اضافه ى واژ (اُست در پهلوى ...
نص ء. [ ن َص ْءْ ] (ع مص ) گرفتن موی پیشانی کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناصیه ٔ کسی را گرفتن . (از متن اللغة) (از اقر...