اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نسرین

نویسه گردانی: NSRYN
نسرین . [ ن َ رَ ] (اِخ ) نسران . به صیغه ٔ تثنیه ، نسر طایر و نسر واقع. (ناظم الاطباء). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود :
اینت شهباز کز پی چو منی
صید نسرین کرده ای نهمار.

خاقانی .


گفت کآن شهباز در نسرین گردون ننگرد
بر کبوتر پر گشاید اینت پنداری خطا.

خاقانی .


نسرین را به خوشه ٔ پروین بپرورند
تا من به خون دومرغ مسمن درآورم .

خاقانی .


تکیه گاه او بر فرق فرقدین است و سیرگاه او بر جناح نسرین . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 446).
نسرین پرنده پر گشاده
طایر شده واقعایستاده .

نظامی .


رسیده مرتبت رفعت تو بر نسرین
گذشته رائحه ٔ سیرت تو از نسرین .

محمد عوفی .


و نسرین مانند نسرین فلک زمین آرای گشته . (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نسرین . [ ن َ ] (اِ) ۞ نام گلی است معروف و آن سفید و کوچک و صدبرگ می باشد وآن دو نوع است یکی را گل مشکین می گویند و دیگری را گل نسرین...
نسرین . [ ن ِ] (معرب ، اِ) معرب نَسْرین . رجوع به نَسْرین شود.
نسرین . [ ن َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است در میان دریا که عنبر از آن جزیره می آورند. (از برهان قاطع) (از فرهنگ نظام ) : حریر نامه بد ابریشم چ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گل نسرین . [ گ ُ ل ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گلی است سپید و کوچک و صدبرگ و از جنس گل سرخ و دو نوع است : یکی را گل مشکین و دیگر...
نسرین نوش .[ ن َ ] (اِخ ) نام دختر پادشاه سقلاب بوده که بهرام گور او را به نکاح آورده است . (آنندراج ) : دخت سقلاب شاه نسرین نوش ترک چینی ...
معره ٔ نسرین . [ م َ ع َرْ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از اماکن مشهور شام معره ٔنسرین ۞ است . سمعانی گوید معره ٔ نسرین مشهور است به معره ٔ مصرین و ابن...
غمزه ٔ نسرین . [غ َ زَ / زِ ی ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شکفتن نسرین . (آنندراج ) (برهان قاطع) : غمزه ٔ نسرین نه ز باد صباست کز ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.