اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نش ء

نویسه گردانی: NŠ ʼ
نش ء. [ ن َش ْءْ ] (ع اِ) ابر بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سحاب مرتفع. (از المنجد) (از اقرب الموارد). یا ابر پاره که نخستین نمایان گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پاره ابری که در آغاز نمایان شود. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || شتران ریزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صغارالابل ؛ کوچک از شتران . || ج ِ ناشی ٔ. رجوع به ناشی ٔ شود. || نسل . ج ، نشاء. گویند هو نش ء سوء، او من نش ء سوء. (المنجد) (اقرب الموارد). || (مص ) آفریدن . || زیستن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جوان گشتن . بالیدن و جوان گشتن . (آنندراج ). بالیدن و جوان شدن کودک و از حد صباوت گشتن و به بلوغ رسیدن وی . (از اقرب الموارد). گوالیدن و جوان گشتن و بزرگ شدن . (از ناظم الاطباء). جوان شدن و به ادراک رسیدن . (از المنجد). نشوء. نشاءة. نشاء. نشائة. (المنجد) (اقرب الموارد). || بلند برآمدن ابر. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). بالا گرفتن ابر. (المنجد) (از اقرب الموارد). نشوء. نشاءة. نشاء. نشائة. (المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نش . [ ن َ ] ۞ (اِ) سایه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با نسا قیاس شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || سایه گاه ک...
نش . [ ن َ ] (حرف نفی + ضمیر) از: نه (از ادات نفی )+ اش (ضمیر). نه او را. مخفف نه او را : گنبدی نهمار بربرده بلندنش ستون از زیرو نه بر سر...
نش . [ ن َش ش ] (ع اِ) بیست درم سنگ و آن نیم اوقیه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نصف اوقیة و گفته اند بیست درهم . (از بحر الجواهر). نصف و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.