اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نشید

نویسه گردانی: NŠYD
نشید. [ ن َ / ن ِ ] ۞ (ع اِ) آواز. (یادداشت مؤلف ) :
نوای قمری و طوطی که بارودست می بر سر
نشید بلبل و صلصل ،قفانبک و من ذکری .

منوچهری .


تو کم از مرغی مباش اندر نشید
بین ایدی خلف عصفوری بدید؟

مولوی .


|| شعر. (دهار) (مهذب الاسماء). شعر. سرود. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چامه . (یادداشت مؤلف ) :
سوزنی پیر ثناگوی تو است
چون کند مدح تو انشا و نشید.

سوزنی .


جان سخنوران را مرشد نشید من به
بهر چنین نشیدی منشد رشید بهتر.

خاقانی .


می خواند نشید از سر هوش
هر کس که شنید گشت مدهوش .

نظامی .


آواز نشید برکشیدی
بیخود شده سو به سو دویدی .

نظامی .


می خواند نشید مهربانی
بر شوق ستاره ٔ یمانی .

نظامی .


|| خوانندگی . (آنندراج ) (برهان قاطع). آوازخواندگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). شعر خواندن و آواز بلند کردن . (غیاث اللغات ) :
چون به گور آن ولی نعمت رسید
گشت گریان زار و آمد در نشید.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
نشید. [ ن َ ] (ع اِ) بلندی آواز. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بلند کردن آواز. (شرح قاموس از حاشیه ٔ برهان ). رفعالصوت ۞ . (متن اللغة) (اقرب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.