نصر
نویسه گردانی:
NṢR
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن صالح بن مرداس الکلابی ، مکنی به ابوکامل و ملقب به شبل الدولة، یا شهاب الدوله ، دومین امیر از امرای بنی مرداس حلب است ، وی به سال 420 هَ . ق . پس از کشته شدن پدرش اسدالدوله صالح ، در جنگ با فاطمیان مصر به امارت حلب رسید و بارومیان انطاکیه جنگید و بر آنان غلبه کرد، سرانجام در جنگ با سپاهی که خلیفه ٔ فاطمی المستنصر به سوی اوفرستاده بود به سال 429 هَ . ق . کشته شد. (از تاریخ الخلفاء ص 103 و الاعلام زرکلی ج 8 ص 342). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 9 ص 79 و زبدةالحلب ج 1 ص 237 شود.
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هارون نصرانی در سلطنت عضدالدوله به منصب وزارت رسید «در باب تعمیر کلیسیاها و معابد نصاری و ترسایان سعی موفور بجای ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هرمز سمرقندی ، کاتب ابوعلی سعید و جانشین او در ریاست مقالصه [ فرقه ای از مانویه ] بود. (یادداشت مؤلف از الفهرست اب...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن یعقوب الدینوری ، مکنی به ابوسعد، از ادبا و منشیان بزرگ قرن چهارم و پنجم است . در نیشابور متصدی عمل فرض و اعطاء بود ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، صاحب کسائی ، از اوست : کتاب الابل ، و کتاب خلق الانسان . (یادداشت مؤلف از الفهرست ابن الندیم ).
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابوالجیوش ، چهارمین امرای بنی نصر غرناطه است ، وی از سال 708 تا 713 هَ. ق . حکمرانی کرد. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 24 شود.
نصر. [ ن َ ] (اِخ )ابوکامل شهاب الدوله ، رجوع به شهاب الدوله نصر شود.
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ظهیرالدین (امیر...) السموری سجزی .از رجال دربار غوریه و از شعرای قرن ششم است ، فخرالدین مبارکشاه معاصر و ممدوح وی بوده ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعید قرمطی ، مکنی به ابوغانم و مشهور به نصر از زعمای قرامطه است ، در آغاز در قریه ٔ زابوقه ٔ عراق معلم اطفال بود...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) محمدنصراﷲ شیرازی (ملا...) به روایت نصرآبادی در معما دستی داشته است ، او راست در معمائی به اسم باب صادق :دوشینه پیش زلف...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) نظام الدوله نصر، از امرای بنی مروان دیاربکر است وی پس ازنصرالدوله احمد به سال 453 به حکمرانی دیاربکر رسیدو تا سال 472 ...