اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نصر

نویسه گردانی: NṢR
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین سبکتکین ، سپهسالار خراسان بود از قبل برادرش سلطان محمودبن سبکتکین ، وی به سال 412 درگذشت . به روایتی فردوسی و عنصری به وساطت این امیر به دربار سلطان محمود غزنوی راه یافتند. (از تاریخ ادبیات ایران ، دکتر صفا ج 1 ص 266).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هارون نصرانی در سلطنت عضدالدوله به منصب وزارت رسید «در باب تعمیر کلیسیاها و معابد نصاری و ترسایان سعی موفور بجای ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن هرمز سمرقندی ، کاتب ابوعلی سعید و جانشین او در ریاست مقالصه [ فرقه ای از مانویه ] بود. (یادداشت مؤلف از الفهرست اب...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن یعقوب الدینوری ، مکنی به ابوسعد، از ادبا و منشیان بزرگ قرن چهارم و پنجم است . در نیشابور متصدی عمل فرض و اعطاء بود ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، صاحب کسائی ، از اوست : کتاب الابل ، و کتاب خلق الانسان . (یادداشت مؤلف از الفهرست ابن الندیم ).
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابوالجیوش ، چهارمین امرای بنی نصر غرناطه است ، وی از سال 708 تا 713 هَ. ق . حکمرانی کرد. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 24 شود.
نصر. [ ن َ ] (اِخ )ابوکامل شهاب الدوله ، رجوع به شهاب الدوله نصر شود.
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ظهیرالدین (امیر...) السموری سجزی .از رجال دربار غوریه و از شعرای قرن ششم است ، فخرالدین مبارکشاه معاصر و ممدوح وی بوده ...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعید قرمطی ، مکنی به ابوغانم و مشهور به نصر از زعمای قرامطه است ، در آغاز در قریه ٔ زابوقه ٔ عراق معلم اطفال بود...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) محمدنصراﷲ شیرازی (ملا...) به روایت نصرآبادی در معما دستی داشته است ، او راست در معمائی به اسم باب صادق :دوشینه پیش زلف...
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) نظام الدوله نصر، از امرای بنی مروان دیاربکر است وی پس ازنصرالدوله احمد به سال 453 به حکمرانی دیاربکر رسیدو تا سال 472 ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۲ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.