نضارت
نویسه گردانی:
NḌART
نضارت . [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) تازگی . آبداری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نضرت . شکفتگی . تازگی . سبزی . (یادداشت مؤلف ). شکفتگی روی . شکفتگی درخت . سرسبزی . نضرت . نضرة. رجوع به نضارة شود : و ریاض از غایت طراوت و نضارت تازه و خندان شد. (جهانگشای جوینی ).
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نضارت بخش . [ ن َ رَ ب َ ] (نف مرکب ) طراوت بخش . تازگی بخش . که شکفتگی و تازگی و سرسبزی دهد : مواهبش بسان مواهب سحاب نضارت بخش بساتین . (ح...
نظارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نظر کردن و نگریستن به چیزی . (غیاث اللغات ). || مراقبت و در تحت نظر و دیده بانی داشتن کاری . || (اِمص ) نگرانی ...
نزارت . [ ن َ رَ ] (ع مص ) نزر. اندک شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نزارة و نزر شود. || (اِمص ) کمی . اندکی . قلت . (یادداشت مؤلف ).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فردید fardid، پایش pāyeŝ (دری) نیهَر nihar، نیراز nirāz (اوستایی) نیپاوَن nipāvan (اوستایی: nipāvangh)***فانکو آ...
نظارت پیشه . [ ن َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهبان و خواجه سرا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
نظارت کردن . [ ن َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگریستن . دقت و تأمل کردن در چیزی . پائیدن و مراقبت کردن . رجوع به نظارت شود. || سرکار و مباشر ...
انجمن نظارت . [اَ ج ُ م َ ن ِ ن َ / ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا انجمن نظار شورایی است که در انتخابات مجلس شورای ملی و مجلس سنا و ا...
نظارت داشتن . [ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مراقب بودن . ناظر بودن .
مفهوم نظارت استصوابی یعنی نظارت عام و مطلق در همه مراحل انتخابات.به تعبیر دیگر این نوع نظارت یعنی هر موقع و در هر مرحله از انتخابات تخلفی صورت گیرد یا...