اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نظری

نویسه گردانی: NẒRY
نظری . [ ن َ ظَ ری ی / ن َ ظَ ] (ص نسبی ) منسوب است به نظر. رجوع به نظر شود. مقابل بدیهی . (آنندراج ). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج به فکر و نظر باشد. (یادداشت مؤلف ). آنچه دریافتنش متوقف بر نظر و تحقیق است مانند تصور نفس و عقل و تصدیق این که عالم حادث است . (از تعریفات ) :
چشم حاضر سخنی کرده نظرباز مرا
که بدیهی است بر دقت طبعش نظری .

تأثیر (از آنندراج ).


|| مقابل عملی . رجوع به عملی شود.
- اخلاق نظری . رجوع به اخلاق شود.
- حکمت نظری یا فلسفه ٔ نظری ؛ مقابل عملی ، آن قسم اول است از هر دو قسم حکمت و حکمت نظری را حکمت علمی نیز گویند و آن تصور حقایق موجودات باشد و قسم دوم حکمت عملی است ، و اقسام نظری بسیار است چنانچه علم هیأت و علم مناظر و مرایا و تشریح و علم معادن و نباتات و غیره . (غیاث اللغات ). رجوع به فلسفه شود.
|| آنچه بر آن نظر نبود و منظور نباشد و لفظ نظری بر آن نویسند و این اصطلاح ارباب دفاتر ایران است :
نیم ز فیض نگاه تو لحظه ای نومید
بسان آینه هر چند گشته ام نظری .

ملامفید بلخی .


با اینهمه دشوارپسندی چو نظر کرد
یک یک همه اطفال سرشکم نظری شد ۞ .

میرزا طاهر وحید (آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
نظری . [ ن َ را / ن َظْ ظَ را ] (ع اِ) بنونظری ؛ نگرندگان به سوی زنان و عشقبازی کنندگان با آنها. (ناظم الاطباء).
بی نظری . [ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) بی طمعی . بی چشمداشتی .
کج نظری . [ ک َ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کج نظر.
تنگ نظری . [ ت َ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) خردک نگرشنی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کوته بینی . بخل .رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن ...
کوته نظری . [ ت َه ْ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) کوتاه نظری . (فرهنگ فارسی معین ). تنگ چشمی .نظرتنگی . اندک بینی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ع...
صاحب نظری . [ ح ِ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) صفت صاحب نظر. رجوع به صاحب نظر شود : گفتم که کنم توبه ز صاحب نظری باشد که بلای عشق گردد سپری . سعدی...
پایوری نگری اثبات این نظریه کجاست؟ پایوری این نگره کجاست این نگره پایور شد چون پایوری نگری آن درست بود.
کوتاه نظری . [ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) عدم تفکر نسبت به عواقب امور. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه نظر و کوته نظر شود. || بخل . امساک . ...
مردی (فرزندی) که با مشاهده او می توان شوکت و جلالش را دریافت. پسری که مانند شاه (بزرگ مرتبه) است.
محمد رضا نظری دارکولی، نویسنده و منتقد ادبی صاحب سبک ایرانی، نویسنده ی کتاب " راهنمای داستان نویسی " است که تعاریف تازه ای از عناصر داستان و...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.