نعر
نویسه گردانی:
NʽR
نعر. [ ن َ ع ِ ] (ع ص ) حمار نعر؛ خری مگس گرفته . (مهذب الاسماء). ستور مگس در بینی درآمده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به نَعَر شود. || آن که در یک جای قرار نگیرد. (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آنکه یکجا قرار نگیرد. (منتهی الارب ). تأنیث آن نَعِرَة است . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نار افشاندن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریه کردن بسوز و خون گریستن و اشک گلگون ریختن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). کنایه از گریه کرد...
نار باغ سینه . [ رِ غ ِن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پستان . (آنندراج )(فرهنگ مترادفات ). کنایه از پستان است : در نار باغ سینه حلاوت ن...
نار ذات النور. [ رِ تُن ْ نو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و این نار به خاطر نورانیت آن شریف است و پارسیان متفقاً آن را طلسم اردی بهشت می دانند....
رک. ا. (به انگلیسی: Spire; Rhenish helm spire) هر سازهٔ باریک و نوک تیزی که بر فراز ساختمان ساخته شود؛ معمولاً هرم باریک هشت وجهی که روی برجی چهار...