اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نعنا

نویسه گردانی: NʽNA
نعنا. [ ن َ ] (از ع ،اِ) نوعی از پودنه باشد و اصل آن نعناع است در عربی و پارسیان «ع » آخر را حذف کرده نعنا می گویند ۞ . (برهان قاطع). گیاهی معطر و مأکول از جنس پودنه که پذور نیز گویند. (ناظم الاطباء). پودینه . باغی . فودنج بستانی . فوتنج بستانی . پودنه .پونه . حثرما. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نعنع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
(= نعناع) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اوژاد (سنسکریت: اوشادْهی) پِزور (پارسی دری: پذور)
نعنا داغ . [ ن َ ] (اِ مرکب ) نعناع به روغن سرخ کرده . (یادداشت مؤلف ).
نعنع. [ ن َ ن َ / ن ُ ن ُ ] (ع اِ) پودینه . (منتهی الارب ). نعناع . پودنه . (دهار). پودینه ٔ باغی . (از بحر الجواهر). رجوع به نعنا و نعناع شود : ...
نعنع. [ ن ُ ن ُ ] (ع ص ) مرد دراز مضطرب خلقت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || فرج باریک و دراز و فروهشته ...
نانا. (اِ) پدر و مادر. || گیاهی که نعناع نیز گویند. (ناظم الاطباء).
نانا. (اِخ ) ۞ نَنَّه . (دزی ج 2 ص 632). نام مجسمه ٔ ربةالنوع اِرخ است که در سومر بوده است و آن را «نه نه » هم گفته اند. این مجسمه در حد...
نأناء. [ ن َءْ] (ع ص ) نَأنَاء، نأناء، نؤنؤ؛ مرد سست و ضعیف .(منتهی الارب ). عاجز ضعیف . (معجم متن اللغة). عاجز جبان . (المنجد) (اقرب الموار...
نأناء.[ ن َءْ ن َءْ ] (ع ص ) نأناء. رجوع به نأناء شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.