 
        
            نغث 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        NḠṮ 
    
							
    
								
        نغث . [ ن َ ] (ع  اِ) بدی  پیوسته ٔ سخت . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). شر دائم . (از متن  اللغة). شر دائم  شدید. (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        نغص . [ ن َ ] (ع  مص ) مانع شدن  نصیب  کسی  را از آب  و بین  شتر او و آب  حایل  گشتن  و شتر او را از آشامیدن  مانع شدن . (از اقرب الموارد) (از متن  ال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نغص . [ ن َ غ َ ] (ع  مص ) به  تمام  مراد خود نرسیدن . (از منتهی  الارب ) (آنندراج ).تمام  ناشدن  مراد کسی . (از متن  اللغة) (از اقرب  الموارد).  ||  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نغص . [ ن َ غ ِ ] (ع  ص ) شراب  نغص ؛ شراب  که  بر خورندگان  بریده  گردد پیش  ازآنکه  سیراب  شوند. (منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقث . [ ن َ ] (ع  مص ) شتابی  کردن .(از منتهی  الارب ) (آنندراج ). شتابی  کردن  در رفتار و کار. (از ناظم  الاطباء). در راه  رفتن  یا در کار شتاب  کردن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقس . [ ن َ ] (ع  اِ) عیب . فسوس . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). عیب  و سخریه . (متن  اللغة).  ||  گر. خارش . (منتهی  الارب ) (آنندراج )...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقس . [ ن َ ق ِ ] (ع  ص ) که  عیب  کند مردم  را و لقب  نهد بر ایشان . (از متن  اللغة) (از اقرب  الموارد) (از المنجد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقس . [ ن ُ ق ُ ] (ع  اِ) ج ِ نَقْس . رجوع  به  نَقس  شود.  ||  ج ِ ناقوس . رجوع  به  ناقوس  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقس . [ ن ِ ] (ع  اِ) سیاهی  که  بدان  بنویسند. (دهار). مرکب . سیاهی . (از السامی ). سیاهی  دوات . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) (از متن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقص . [ ن َ ] (ع  اِمص ، اِ) کمی . (غیاث  اللغات ) (ناظم  الاطباء). کمی  در دین  و عقل  و جز آن   ۞ . (از منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) (ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نقص . [ ن ُق ْ ق َ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ ناقص . (المنجد). رجوع  به  ناقص  شود.