نکر
نویسه گردانی:
NKR
نکر. [ ن ُ ] (ع مص ) ناشناختن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نَکَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) منکر. (اقرب الموارد). امرمنکر. (فرهنگ فارسی معین ). منکر از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نُکُر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کار دشوار و زشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نُکُر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نکره . صعب و سخت و شگفت . (یادداشت مؤلف ). ج ، اَنکار. || (اِمص ) دهاء. فطنت . (اقرب الموارد). رجوع به نَکْر شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نکر. [ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فطانت . (ناظم الاطباء). دهاء. فطنت . (اقرب الموارد). نُکْر. (منتهی الار...
نکر. [ ن َ ک َ ] (ع مص ) ناشناختن امر را. (از منتهی الارب ) . نادانستن کاری را. (از اقرب الموارد). نُکْر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نکور. ...
نکر. [ ن َ ک ِ ](ع ص ) زیرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).داهی . فَطِن . (اقرب الموارد). نَکُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، ...
نکر. [ ن ُ ک َ ](ع مص ) زیرک گردیدن . || دشوار گشتن . || (ص ) معین . (فرهنگ فارسی معین ) : پس حکم کرد آتشی را و نکرتا شود حل مشکل آن دو ...
نکر. [ ن ُ ک ُ ] (ع مص ) رجوع به نَکَر شود. || (ص ) امراءة نکر؛ زن زیرک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). داهیة. فَطِنة. (اقرب الموارد). || ...