اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمر

نویسه گردانی: NMR
نمر. [ ن َ م ِ / ن َ / ن ِ ] ۞ (ع اِ) پلنگ . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). و آن را نمر بدان جهت گویند که پیسه دار و خالدار است . (ناظم الاطباء). ابوالابرد. ابوالاسود. ابوجلعد. ابومهل . ابوحطان . ابوحطار. ابوالصعب . ابورقاش . ابوسهیل . ابوالعتار. ابوعمرو. ابوغضب . ابوقلیة. ابومرسال . ابوالمصبع. ابوالواشی . (از مرصع). ج ،اَنْمُر، اَنْمار، نُمْر، نِمار، نِمارة، نُمور، نُمورة، نُمُر ۞ :
زید پرّانید تیری سوی عمرو
عمرو را بگرفت تیرش همچو نمر.

مولوی .


و ابتغوا من فضل حق کرده ست امر
تا نباید غصب کردن همچو نمر.

مولوی .


|| یوزپلنگ .(فرهنگ فارسی معین ). یوز. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نمر. [ ن َ م ِ ] (اِخ ) ابن وبرةبن تغلب بن حلوان .جدی جاهلی است . رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 22 و جمهرةالانساب ص 424 و التاج ج 3 ص 587 و ا...
ربیعةبن نمر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ن َ م ِ ] (اِخ ) ابن تولب ... از محدثان است . ابن قتیبه وی را در شمار مخضرمان آورده است . رجوع به الاصابة ج 1 ق...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.