اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمره

نویسه گردانی: NMRH
نمره . [ ن ُ رِ ] (اِ) ۞ شماره . (لغات فرهنگستان ). عدد و رقمی که بدان چیزی را مشخص کنند: نمره ٔ اتومبیل ، نمره ٔ اطاق ، نمره ٔ تلفن ، نمره ٔ قبض ، نمره ٔ سجل . || درجه . شماره و عددی که کیفیت چیزی را بدان مشخص کنند: پرتقال نمره ٔ یک ، ماشین اصلاح نمره دو. || شماره ٔ ترتیبی جزوهائی از یک مجموعه و افرادی از یک سلسله : نمره ٔ سوم مجله . || رقم و عددی که درمدارس پس از پرسیدن درس یا انجام امتحانی با آن کمیت معلومات شاگردان را مشخص کنند: نمره ٔ درس فارسی اوهفده است . || (ص ) در تداول ، گربز. بسیار محتال . (یادداشت مؤلف ). چکه : فلان نمره است ، فلان خیلی نمره است ؛ فوق العاده محتال و حیله گر و زرنگ است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
نمره زنی . [ ن ُ رِ زَ ] (حامص مرکب ) نمره گذاری . رجوع به نمره گذاری شود. || (اِ مرکب ) ابزار نمره زدن . وسیله ای که با آن روی اوراق دسته ٔ...
نمره گیر. [ ن ُ رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که در تلفن تعبیه شده است شامل نمره ها و با چرخاندن آن نمره ٔ مطلوب را به دست آرند و با طرف مکالمه ک...
نمره زدن . [ ن ُ رِ زَ دَ] (مص مرکب ) نمره گذاری کردن . روی چیزی نمره گذاشتن . ترتیب تقدم و تأخر افراد یک مجموعه را مشخص کردن .
نمره دادن . [ ن ُ رِ دَ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از رسیدگی به تکالیف یا تصحیح اوراق امتحانی شاگرد با گذاشتن نمره ای درجه ٔ معلومات و کار...
نمره گذاری . [ ن ُ رِ گ ُ ] (حامص مرکب ) با ارقام و اعداد ترتیبی ، تعداد و ترتیب افراد یک کلی و آحاد یک گروه را مشخص کردن : نمره گذاری اتومبی...
نمره گرفتن . [ ن ُ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از جواب دادن به سوءالات معلم یا گذراندن امتحانات از ممتحن مناسب و مطابق پاسخ ...
نمره گذاشتن . [ ن ُ رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) با نوشتن نمره و شماره روی اجزاء یک کلی یا افراد یک مجموعه ،ترتیب آنها را مشخص کردن . رجوع به ن...
نمره انداختن . [ ن ُ رِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن نمره در جعبه ای که متصل به زنگ اخبار است و نمودار اطاق یا میزی است که از آنجا پیشخد...
نمره برداشتن . [ ن ُ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است ، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی ، شماره ٔ اتومب...
نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (ع اِ) ابرپاره ٔ خرد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی . (منتهی الارب ). حبرة. (اقرب المو...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.