اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمناک

نویسه گردانی: NMNAK
نمناک . [ ن َ ] (ص مرکب ) مرطوب . دارای رطوبت و تری . (ناظم الاطباء). نمین . (آنندراج ). نمگین . نمگن . پرنم . بانم . نم دار. نمور. دارای نم . (یادداشت مؤلف ) : و بخارا جائی نمناک است . (حدود العالم ).
سنان در سنگ رفت و دسته در خاک
چنین گویند خاکی بود نمناک .

نظامی .


|| بارانی : شب نمناک . روز نمناک . ابر نمناک :
به سان چشم عاشق ابر نمناک
سرشته باد و باران مشک با خاک .

نظامی .


- چشم نمناک ؛ چشم اشک آلود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گیاه نمناک . [ هَِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبزه ای است که آن را خرفه و پرپهن می گویند و به عربی بقلةالحمقاء خوانند. (برهان قاطع) (آنند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.