اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوایی

نویسه گردانی: NWʼYY
نوایی . [ ن َ ] (اِخ ) بابا سلطان قمی . از شاعران قرن یازدهم هجری و از ملازمان شاه عباس کبیر است . او راست :
نوایی نیست شاد از وصل امروز
چو هجران خواهدش آزرد فردا
چه باشد حال بیماری که امروز
یقین داند که خواهد مرد فردا.
(از صبح گلشن ص 54 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4603).
و رجوع به سفینه ٔ خوشگو حرف «ن » شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
بی نوایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نوا. بی سرانجامی . (ناظم الاطباء). بی سامانی . (آنندراج ). || بی غذایی . کمی آزوقه . بی قوتی ....
خوش نوایی . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (حامص مرکب ) خوش نوائی . خوش صدائی . خوش آهنگی .
نوایی کلا. [ ن َ / نُو ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل ، در 15 هزارگزی جنوب غربی بابل و 3 هزارگزی شمال جاد...
نوایی محله . [ ن َ / نُو م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل ، در 14500گزی شمال شرقی آمل ، در دشت معتدل ه...
علی نوایی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) وی از وزرا بود و در سال 906 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق . (از کشف ...
دکتر عبدالحسین نوایی (۱۶ مرداد ۱۳۰۲–۱۸ مهر ۱۳۸۳) استاد دانشگاه، نویسنده، تاریخ‌نگار، نسخه‌شناس و از چهره‌های ماندگار ایران بود.[۱][۲][۳] زندگی‌نامه[وی...
نوائی . [ ن َ ] (ص نسبی ) نوایی . رجوع به نوایی شود.
بی نوائی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بینوایی . رجوع به بینوایی شود.
خوش نوائی . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (حامص مرکب ) خوش آوازی . خوش آهنگی . خوش صدائی .
کرچک نوائی . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل . دشت ، معتدل و مرطوب است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.