اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نور

نویسه گردانی: NWR
نور. [ ن َ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب الموارد). غنچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی الارب ) ۞ (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). شکوفه ٔ درخت . (دهار). واحد آن نَورة است . (ازاقرب الموارد). ج ، انوار : نور حدقه ٔ بینش ، نَور حدیقه ٔ آفرینش . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 5).
برمثال کواکب گردون
باغ از نَور، نور کیوان شد.

؟ (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).


- نور ابیض ؛ برگ نو. (یادداشت مؤلف ).
|| (مص ) روشن شدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). روشن گردیدن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). نیار. (از اقرب الموارد). || شکست خوردن قوم . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منهزم شدن . نیار. (اقرب الموارد). || گریختن از تهمت و دور شدن و ترسیدن . (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رمیدن و دوری جستن از ریبت . نوار. (از اقرب الموارد). || دور داشتن از تهمت و گریزانیدن . (آنندراج ). رمانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیزاندن و رماندن واعظ زن را از ریبت .نوار. (از اقرب الموارد). || پدید آمدن ومنتشر شدن فتنه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نشان گذاشتن بر ناقه . (از منتهی الارب ).داغ کردن و نشان گذاشتن بر شتر. نیار. (از اقرب الموارد). نشان و علامت بر جامه قرار دادن . (از ناظم الاطباء). || آتش را از دور دیدن . نیار. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
نور گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) نور گسترانیدن . رجوع به نور گسترانیدن شود.
سایه و نور. [ ی َ / ی ِ وُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سایه ٔ درخت است چه سایه و آفتاب هر دو دارد. || کنایه از شب و روز هم هست . (...
الف بن نور. [ اَ ف ِ ن ِ] (اِخ ) کاشانی . او راست : کتاب مطلعالانوار در سیر رسول خدا و تاریخ خلفا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
نور گستراندن . [گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به نور گسترانیدن شود.
نور گسترانیدن . [ گ ُت َ دَ ] (مص مرکب ) نور افشاندن . (فرهنگ فارسی معین ). نور گستردن . نور گستراندن . || کنایه از آشکار کردن و دیدن و ظاهر ن...
حاج دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه ،‌ قطب سلسله جلیله نعمت الهی گنابادی، فرزند آقای صالحعلیشاه و برادر آقای سلطانحسین تابنده (رضاعلیشاه) و عموی آقای ...
حاج دکتر نورعلی تابنده، با لقب " مجذوب علیشاه" ، قطب سلسله نعمت الهی سلطانعلیشاهی گنابادی می باشد . وی علوم اسلامی، هیات قدیم و نجوم را در زادگاه خو...
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه...
در نورپردازی استودیویی، بخصوص در عکاسی پرتره برای جدا نمودن قسمتی یا کل سوژه از پس‌زمینه، از پشت سر به سوژه نور تابانده می‌شود. این نور که می‌تواند بی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.