نور
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        NWR
    
							
    
								
        نور. (اِخ ) محمدنورالدین  گیلانی ، متخلص  به  نور. ازشاعران  ایرانی  مقیم  هند است . وی  به  عهد اکبرشاه  به  سال  983 هَ . ق . با برادرش  حکیم  ابوالفتح بن  ملا عبدالرزاق  به  هندوستان  رفت  و در دهلی  مقیم  شد. او راست :
مدت  بیگانگی ها یافت  چندان  امتداد
کز ضمیرم  رفت  یاد آشنائی های  تو.
(از صبح  گلشن  ص  557) (قاموس  الاعلام  ج  6 ص  4606).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (ع  اِ)  ۞  روشنائی . (ترجمان  علامه ٔ جرجانی  ص  102) (مهذب  الاسماء) (آنندراج ). روشنی  هرچه  باشد، یا شعاع  روشنی . (منتهی  الارب ) (از اقرب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. [ ن َ ] (ع  اِ) شکوفه . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (مهذب  الاسماء). زهر. (اقرب  الموارد). غنچه . (منتهی  الارب ) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. [ ن َ وَ ] (ع  اِ) نام  گروهی  مردمان  که  به  خانه به دوشی  و دوره گردی  عادت  دارند و در آسیا و اروپا و افریقا و امریکا به  سر می برند و از راه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) نامی  از نامهای  خدای تعالی . (مهذب  الاسماء). از نامهای  خدای تعالی  است ،به حکم  آیت : اﷲ نور السموات  و الارض   ۞ . (از فرهنگ  مصطلحات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) یکی  از بخش های  شهرستان  آمل  است  و در قسمت  غربی  شهرستان  آمل  واقع و محدود است  از طرف شمال  به  دریای  مازندران ، از جنوب  به  خطالر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) دهی  است  از دهستان  ماهیدشت  بالا از بخش  مرکزی  شهرستان  کرمانشاهان ، در 35 هزارگزی  جنوب  شرقی  کرمانشاهان  بر کنار رودخانه ٔ مرک ، در ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) از شاعران  قرن  نهم  هجری  و از معاصران  امیر علیشیر نوائی  است . او راست :تو را نیلوفری  پیراهن  و من  مانده  حیرانش که  سر برمی زند خورش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) بدرالدین  یزدی ، متخلص  به  نور.این  ابیات  را مؤلف  روز روشن  از او نقل  کرده  است :گه  تاب  کمند مشکبار تو کشم گه  غصه ٔ چشم  پرخمار تو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) قطب  عالم ، فرزند شیخ ملاء الحق  بنگاله ای ، متخلص  به  نور. از پارسی گویان  و عارفان  قرن  نهم  هجری  هندوستان  است . به  سال  848 هَ . ق...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نور. (اِخ ) محمدنوراﷲ مرادآبادی  (مولانا...).از عرفا و شاعران  پارسی گوی  قرن  سیزدهم  هجری  هندوستان  و مرید و خلیفه ٔ مولوی  عبدالرحمان  است  و همه ...