نوز. (ق ) مخفف هنوز. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نس . نز. (یادداشت مؤلف ). هنوز. تاکنون . تا حال . تا به اکنون . تا به ...
نوز. (اِخ ) قریه ای است بین بخارا و سمرقند. (از معجم البلدان ). رجوع به نور شود.
ارگی نوز. [ اَ ] (اِخ ) ۞ گنگ باری مرکب از پنج جزیره در بحر اِژه ، واقع در مشرق لِسبُس و قرب ساحل آسیا. در آنجاآتنیان بحریه ٔ سپارت را در ...
ناز ونوز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قر و غربیله . (یادداشت مؤلف ). ادا و اطوار. رجوع به ناز شود.
بینی و ریشه واژه ترتیب: قدیمی جدید رای موافق رای مخالف امیرحسین سیاوشی خیابانی١٤:١٤ - ١٤٠٢/٠٦/٠٨خانه پنج در. [ ن َ / ن ِ ی ِ پ َ دَ ] ( ترکیب وصفی ، ا...
نوض . [ ن َ ] (ع اِ) پیوندمیان سرین و پشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وصلةو پیوند بین عَجُز و متن ۞ . (از بحر الجواهر) (از اقرب الموارد)...