نوغان
نویسه گردانی:
NWḠAN
نوغان . [ ن َ / نُو ] (اِ) بزر. تخم نوغان . (یادداشت مؤلف ). || پیله . (یادداشت مؤلف ). || قسمی پیشتاب . (یادداشت مؤلف ).قسمی اسلحه ٔ کمری . رجوع به پیشتاب و پیستوله شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نوغان داری . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) پرورش کرم ابریشم . (یادداشت مؤلف ).
نوغان بالا. [ ن َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو از بخش داران شهرستان فریدن ، در 29 هزارگزی شمال غربی داران بر سر راه ازنا به اصفها...
نوغان پایین . [ن َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو از بخش داران شهرستان فریدن ، در جلگه ٔ سردسیری واقع شده و 312 تن سکنه دارد. آبش ا...
نوقان . [ ن َ ] (اِخ ) از بلاد طوس است . (از سمعانی ). شهرکی است به خراسان و مرقد مبارک علی بن موسی الرضاست و آنجا مردمان به زیارت شوند و هم...
نوعی کانال آبیاری سنتی رایج در حوالی سرخس.
«زراعت سرخس بهاره است و در فصل طغیان آب و معلوم است بتوسط نوقانهای متعدد میتوان بقدار زیاد از رودخانه آب ...
واسطنوقان . [ س ِ ن َ ] (اِخ ) دهکده ای است در نوقان طوس که واسط الیهود نیز نام دارد. (لباب الانساب ).