اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نهان دان

نویسه گردانی: NHAN DʼN
نهان دان . [ ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) داننده ٔ پنهانی ها و اسرار و بواطن . عالم الغیب . غیب دان . آگاه از کنه و حقایق امور :
کیخسرو آرش کمان شاه جهانبان چون پدر
اسکندر آتش سنان خضر نهان دان چون پدر.

خاقانی .


|| (اِ مرکب ) انبار. جای ذخیره . خزینه و هر جائی که در آن چیزی انبار کنند و یا ذخیره نمایند. (ناظم الاطباء). مخباء. (مهذب الاسماء). || جامه دان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.