اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیازی

نویسه گردانی: NYAZY
نیازی . (اِخ ) محمد یوسف (میر...) هروی که از امیرزادگان هرات است . او راست :
ای دل حشم وحشمت سلطان گذرد
روز و شب درویش پریشان گذرد
می نوش و غمین مشو که هر کار که هست
آسان چو به خویش گیری آسان گذرد.

(از صبح گلشن ص 571).


و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
بی نیازی . (حامص مرکب ) توانگری . بتازیش غنا خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). استغناء و توانگری . (ناظم الاطباء). عدم احتیاج . رفع احتیاج : غنوة، غنیان...
حجازی نیازی . [ ح ِ ی ِ ] (اِخ ) صاحب جامع اللغات منظوم . (کشف الظنون و فهرست سپهسالار ج 2 ص 221 و فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه ج 2 ص 444). رجوع ب...
نیازی حجازی . [ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) وی فرهنگ جامعاللغات را در لغت فارسی تصنیف کرده است و پیش از قرن یازدهم هَ . ق . میزیسته ، چه در فرهنگ س...
بی نیازی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) توانگر کردن کسی را. غیرمحتاج کردن او را : ترا بی نیازی دهم در جهان گشاده کنم گنجهای جهان . فردوسی .ترا بر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.