اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نی بست

نویسه گردانی: NY BST
نی بست . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای که از نی بندند. (آنندراج ). جای محصورشده از نی و حصار نی . (ناظم الاطباء) :
چو در نی بست تن ایمن نشستی
ز دل در جان جانت طارمی کو.

سنائی .


و نی بستی بود که ایشان در آنجا جمله شدندی و بازی کردندی . (کلیله و دمنه ).
گرد تو صف زده خوبان کمربسته چو نی
گوئی از هر طرفی گرد شکر نی بست است .

کمال خجندی (از آنندراج ).


شعله را پیرهن از خس نتوان پوشیدن
خنده ها عشق به نی بست زلیخا دارد.

سالک یزدی (از آنندراج ).


هر آن دلی که ندارد محبتش بادا
برو همیشه ز نی بست سینه بیت حزن .

کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.